درود. تو این مطلب که در اهمیت ماستودون نوشتم سعی میکنم بهتون توضیح بدم «چرا ماستودون مهمه؟» و «چرا باید به ماستودون کوچ کنیم؟» :)
به شبکههایی مثل دیسکورد، توییتر، اینستاگرام، آپارات و... میگیم متمرکز؛ این وبسایتها یک مرکز دارند. مثلا مرکز اینستاگرام، شرکت بِتا (همون فیسبوک) هست و مرکز گوگلچت، شرکت آلفابت.
در مقابل، یک شبکهی اجتماعی نامتمرکز، یک مرکز واحد نداره! بلکه از شبکهای از مرکزها ساخته شده. به هر یک از این مرکزها میگیم «نمونه». همهی نمونهها تحت کنترل یک شرکت یا گروه نیستند و هر کسی حق داره برای خودش یک نمونهی جدید بسازه.
تصویر بالا تفاوت متمرکز و ناتمرکز رو نشون میده. در سمت چپ شما یک شبکهی متمرکز رو دارید. در این شبکه همهی کاربران به یک مرکز وصل میشن و میتونن به هم پیام بدن یا برای هم تصویر ارسال کنن. اما در حالت نامتمرکز (سمت راست) هر کاربر به یک مرکز وصل میشه و چون مرکزها به هم متصل هستند کاربران میتونن بدون مشکل از طریق برنامه به هم پیام بدن و...
ماستودون یکی از شبکههای اجتماعی نامتمرکز و البته معروفترینشونه. خصوصا بعد از تغییرات اخیر توییتر که بسیاری از کاربران رو ناراضی کرد، حالا خیلیها به ماستودون کوچ میکنند. ماستودون رو میشه گفت جایگزین توییتره، اینجا میتونید متنهای کوتاهی بنویسید و با همه به اشتراک بگذارید (البته در کنارش میتونید عکس و فیلم هم آپلود کنید). کار باهاش بسیار سادهست؛ کافیه یک نمونه رو برگزینید، ثبت نام کنید و تمام! از ماستودون لذت ببرید. در انتخاب نمونه سخت نگیرید، مهم نیست دوستانتون تو کدوم نمونه ثبت نام کنند، هر کجای شبکه که باشند به هم دسترسی دارید، میتونید مطالب یکدیگر رو بخونید، لایک کنید، شیر کنید یا به هم پیام بدین.
در توییتر، به هر پست میگفتیم «توییت»، در ماستودون به هر پست میگیم بوق (به انگلیسی: toot). به نظرم انتخاب واژهی جالبیه! مثلا میتونیم به جای «توییتش کن» بگیم «ببوقش»! یا بهجای «ریتوییت» میتونیم «بازبوقش» :)
اکثر نمونههای ماستودون از زبان فارسی پشتیبانی میکنند. اما جهت اطمینان، پیش از ثبت نام در هر نمونه یک بار قوانینش رو بخونید. شما میتونید کارههای ماستودون (همون برنامهها جهت اتصال به شبکه) رو روی موبایل یا سیستم خودتون نصب کنید اما این کار الزامی نیست چون ماستودون از طریق وب نیز در دسترس است.
ماستودون تنها شبکهی اجتماعی نامتمرکز نیست. شبکههای اجتماعی زیادی تا الآن تولید شدن (و در آینده هم تعدادشون قطعا خیلی خیلی بیشتر خواهد شد). به جهانی خیالی که همهی این شبکههای نامتمرکز توش وجود دارن میگیم فدیورس (یا جهان فدراسیونی). مهندسین سعی میکنن راهحلهایی پیدا کنن که همهی برنامههای این جهان به هم وصل بشن (مثلا شما بتونید با یک برنامه هم ویدیو در پیرتیوب بذارید هم تصویر در پیکسلفد بذارید و هم در ماستودون ببوقید).
در حال حاضر اپلیکیشنهایی وجود داره که امکان اتصال همزمان به چندین برنامهی شبکهی اجتماعی به صورت همزمان رو دارند. این جور برنامهها رو خودم هنوز باهاشون کار نکردم، وقتی تست کردم حتما برای معرفی کردن بهترینهاشون پست خواهم نوشت :)
در ادامه چند برنامهی نامتمرکز که از پروتکل اکتیویتیپاب استفاده میکنن بهتون معرفی میکنم:
پیکسلفد یک برنامهی انتشار تصاویره و میتونیم بگیم کارکردی مشابه اینستاگرام داره؛ در این شبکهی اجتماعی میتونید تصاویر و ویدیوهای خودتون رو به اشتراک بذارید. کار باهاش مثل ماستودون بسیار سادهست؛ کافیه یک نمونه انتخاب کنید، ثبتنام کنید و همین! من خودم تا به حال از پیکسلفد استفاده نکردهم اما طبق چیزی که شنیدم کار باهاش لذتبخشه.
پیکسلفد هم مثل ماستودون از طریق وب در دسترسه پس الزامی به نصب برنامههای موبایلی نیست.
پیرتیوب یک شبکهی اجتماعی نامتمرکز برای انتشار ویدیوهاست و میتونم به عنوان جایگزین یوتیوب معرفیش کنم :) متاسفانه پیرتیوب به اندازهی ماستودون و پیکسلفد شهرت نداره و به همین دلیل هم تعداد نمونههاش از دو برنامهی قبلی کمتره، با این حال باز هم برنامهی خیلی خوبیه که تو موارد زیادی شاید از نمونههای متمرکز مثل یوتیوب و آپارات بهتر باشه.
وقتی میگیم «ماستودون»، یک سایت خاص وجود نداره، بلکه دهها نمونه وجود داره که همهشون ماستودون هستند، به همین دلیل اگه بخوایم اکانتمونو بدیم یه نفر فالو کنه، باید بگیم روی کدوم نمونه هستیم! مثلا فرض کنید یوزرنیم من Mat باشه، وقتی میخوام به شما آدرس بدم که منو فالو کنید اگه بگم @Mat خب شما نمیتونید منو پیدا کنید بلکه باید بگم @Mat@khiar.net اینطوری با یه سرچ ساده منو پیدا میکنید (فرقی نداره از چه نمونهای سرچ کنید).
با گسترش شبکههای نامتمرکز، شرکتهای بزرگ ممکنه سعی کنن با ژست خاله خرسه وارد صحنه بشن که از فضای برنامههای آزاد هم برای اهداف انحصاریشون سوء استفاده کنن. همین الآن که من دارم این مطلب رو مینویسم، شرکت متا اعلام کرده تردز (Threads.net) در کنار اینستاگرام منتشر میشه که مثلا قراره مثل ماستودون نامتمرکز باشه. حواستون باشه و گول نخورید، این برنامهها در واقع نامتمرکز نیستند و فقط اصطلاحات دهنپر کن جلوی اسمشون میارن که کاربران رو از دست ندن و باز هم بتونن از گردهی کاربر پول بچاپن...
اگر حرفی سوالی نکتهای چیزی بود در خدمتم :)
در این مطلب یاد میگیریم درایور مناسب کارت گرافیک Nvidia رو روی گنو/لینوکس فدورا نصب کنیم :) توضیحات این صفحه روی فدورا ۳۷ تست شده.
محتوای این مطلب برگردان از انگلیسی به فارسی است.
عنوان اصلی مطلب: Ardern’s forceful reminder: Democracies can die
نویسنده: Alvin Powell
منتشر شده در: وبسایت خبری دانشگاه هاروارد (Harvard Gazette) {لینک}
بعد از کنوانسیون قانون اساسی در سال ۱۷۸۷ میلادی از بنجامین فرانکلین پرسیده شد که دولت آمریکا از نوع شاهنشاهی خواهد بود یا دموکراسی؟ او در جواب گفت «دموکراسی، اگه بتونید حفظش کنید». دو قرن بعد، در جشن دانشآموختگی ۱۹۸۹ هاروارد، نخست وزیر وقت پاکستان، بینظیر بوتو، اخطار فرانکلین را تکرار کرد و گفت «باید درک کنیم که ... دموکراسی میتواند شکننده باشد».
در جشن دانش آموختگی امسال [دانشگاه هاروارد] نیز، نخست وزیر زلاندنو، جاسیندا آردرن، همان صحبت را با زمینهی امروزی تکرار کرد. او گفت وقتی تعریف حقیقت و تخیل وابسته به نظر است و اعتمادِ پشتوانهی دموکراسی در حال فرسایش است، ایمان کور به تابآوری حکومت مردمسالارانه کوتهبینی است.
آردرن گفت: «این حقیقت که یک دموکراسی قوی شامل اعتمادی به نهادها، کارشناسان و دولت است که میتواند طی دههها ایجاد و در چند سال تخریب شود نادیده گرفته میشود. فارغ از طول عمر دموکراسی، نتایجِ تبدیلِ حقیقت به تخیل و تخیل به حقیقت نادیده گرفته میشود. حقیقتی که در جهان امروز، همهروزه در مقابلمان قرار میگیرد نادیده گرفته میشود».
آردرن بخشی از این معضل را از چشم شبکههای اجتماعی، شرکتهای سازندهشان و الگوریتمهایی که آنها را به اتاق پژواک بدل میکنند میبیند.
او گفت: «اینجا نیومدم که بگم شبکههای اجتماعی خوبن یا بد. اینها ابزار هستند و مثل هر ابزار دیگهای، قوانین حاکم بر اونها و شیوهی برخورد ما با اونهاست که حائز اهمیته، منظور شناخت نقشی هست که در پرداخت و شکلدهی به فضای مجازی ایفا میکنند. این پروسههای الگوریتمی به جای ما تصمیمگیری میکنند که چه چیزی ببینیم و به کدوم سمت هدایت بشیم. در بهترین حالت به این معناست که تجربه کاربر شخصی سازی شده و در بدترین حالتش رادیکالیزه کردن هست.»
آردرن به کشتار ۵۱ نفر در مساجد کرایستچرچ نیوزلند در سال ۲۰۱۹ اشاره کرد. تیراندازی به صورت زنده در شبکههای اجتماعی پخش شد. کارآگاهان به این نتیجه رسیدند که قاتل در فضای مجازی رادیکالیزه شده بود.
آدردن گفت: «وقت آن رسیده که شرکتهای شبکههای اجتماعی و سایر شرکتهای مجازی قدرت خود را درک کرده و متناسب با آن رفتار کنند». دولت آردرن پس از این حملات قوانینی برای محدودسازی سلاحهای نیمهخودکار و خشابهای پرظرفیت [high-capacity magazine] وضع کرد. آردرن همچنین به مسئولیت شخصی افراد اشاره کرد. شیوهی استفادهی ما از فناوری یک تصمیم شخصی است، همانطور که نوع رفتار ما در مقابل کسیکه با ما اختلاف نظر دارد شخصی است.
آردرن به فارغ التحصیلان گفت: «شیوهی شما در بهکارگیری اطلاعات، برخورد با تناقضات و برخورد با مباحثات واقعا اهمیت دارد. مشکلاتی که به عنوان یک جامعه پیش رو داریم فقط تشدید میشوند. دروغ پراکنی تنها بیشتر خواهد شد. کشش به سمت اطمینان قبیلههایمان تقویت خواهد شد. اما در خود میبینیم که این اتفاقات به معنای شکست ما نیست.»
در سال ۱۹۰۳ میلادی، پرسپه-رنه بلندلو که از فیزیکدانان معروف فرانسوی، عضو فرهنگستان علوم فرانسه و استاد دانشگاه نانسی بود اعلام کرد یک اشعه جدید کشف کرده و اسمش رو N-ray یا اشعه N گذاشت؛ به ادعای بلندلو، این اشعه در اثر عبور جریان برق از یک کریستال تولید میشه. بقیهی دانشمندان به سرعت حرفش رو قبول کردن و چندین مقاله در مورد اشعه N نوشته شد و فرهنگستان علوم فرانسه به پاس اکتشاف اشعه N یک جایزه به بلندلو اهدا کرد (هر چند تعدادی از دانشمندان اون زمان اعلام کردن که موفق به مشاهدهی اشعه N نشدن).
رابرت وود، به درخواست مجله Nature به فرانسه رفت تا صحت یافتههای بلندلو رو تایید کنه، وود در اتاق آزمایش که تاریک بود یکی از منشورهای آزمایش رو برداشت و کریستال اصلی که قرار بود اشعه N رو ساتع کنه با یه تیکه چوب جابجا کرد! اشعه N نباید در این آزمایش مشاهده میشد اما آزمایش کنندگان همچنان اعلام کردن که اشعه N تولید و مشاهده شده! توضیحات وود در مجله Nature چاپ شد (Wood 1904). در سال ۱۹۰۵ تمام دانشمندان پذیرفتند که اشعه N واقعیت نداره و مشاهداتشون خطا بوده اما بلندلو تا سالها بعد نپذیرفت که در مشاهده اشعه N دچار خطا شده!
در سال ۱۹۶۰ میلادی، پیتر ویسن یک بازی طراحی کرد. در این بازی ۳ عدد به دانشجویان داده میشه: ۲-۴-۶ و از دانشجویان خواسته میشه قانون حاکم بر این سری عددی رو حدس بزنن، دانشجویان باید یک فرضیه از قانون بسازن و بعد با تست کردن اعداد مختلف مطمئن بشن فرضیهشون درست بوده یا نه؛ مثلا دانشجو میتونه بپرسه اعداد ۲۴-۲۶-۲۸ از قانون تبعیت میکنن؟ و استاد میگه بله. قانون بازی خیلی ساده بود! کافی بود اعداد اعلامی «به ترتیب از کوچک به بزرگ» باشن اما از ۲۹ دانشجو فقط ۶ نفر تونستن بدون حدس غلط، مستقیما جواب درست رو بگن. ویسن در یک مقاله عنوان کرد که دانشجویان فقط اعدادی رو مورد تست قرار میدادند که تایید کنندهی فرضیهشون باشه و به همین دلیل متوجه نمیشدن که فرضیهشون اشتباهه!
در سال ۲۰۱۵، پیتر فراست و همکاران آزمایش جالبی انجام دادند. در این آزمایش نظر شرکت کنندگان در مورد کنترل اسلحه پرسیده میشه، بعد تعدادی مقاله با نظرات مختلف به شرکت کننده نمایش داده میشه و فرد حق داره هر کدوم رو خواست کامل بخونه. نهایتا میزان یادآوری مقالات توسط شرکت کننده مورد سنجش قرار میگیره. در این آزمایش مشخص شد شرکت کنندگان هم در مرحله دوم (انتخاب مقالات جهت مطالعه کامل) و هم مرحله سوم (یادآوری مقالات)، بیشتر به سمت مقالاتی میرفتند که تایید کنندهی نظرشون (مرحلهی اول) باشه.
سوگیری تاییدی یعنی تلاش مغز انسان برای جمعآوری، ذخیرهسازی و پردازش دادهها به نحوی که با نظرات پیشین سازگار باشه؛ به این معنی که:
۱- در مورد یک مسئله خاص، مغز ما تلاش میکنه اطلاعات رو طوری جمع آوری کنه که نظراتمون زیر سوال نرن (مثال دانشجویان ویسن).
۲- مغز ما در تحلیل احتمالات دچار مشکل میشه و شانس موفقیت رو بیشتر از اون چیزی که واقعا هست ارزیابی میکنه (مثال بلندلو).
۳- وقتی به موضوعی خاص فکر میکنیم، حافظهی ما چیزایی رو به یاد میاره که تاییدکنندهی نظرمون هستن (مثال آزمایش پیتر فراست)
در شرایط خاصی سوگیری تاییدی تشدید میشه! هر چقدر مدت زمان بیشتری از پذیرش یک نظر خاص بگذره، احتمال سوگیری در جهت تایید اون نظر هم بیشتر میشه، مثلا کسیکه برای ۱۵ سال فکر میکرده زنها رانندههای بدی هستند، بیشتر از کسیکه فقط ۶ ماه همچین نظری داشته دچار سوگیری تاییدی میشه. همچنین اگه سوگیری تاییدی در کنار سوگیری به مرجعیت (Authority bias) یا سایر خطاهای شناختی قرار بگیره شرایط سختتر میشه مثلا وقتی یک شرکت یا حزب سیاسی یک طرح جدید رو شروع میکنه، پذیرش شکست طرح برای ناظرین سخت خواهد بود خصوصا اگه رئیس شرکت یا حزب اون طرح رو پیشنهاد داده باشه!
سوگیری تاییدی شایعترین سوگیری بین انسانهاست و البته خیلی هم خطرناکه! رولف دوبلی عنوان «مادر تمام خطاهای شناختی» رو به این اشتباه مغز انسان میده.
شبکههای اجتماعی (مثل فیسبوک، توییتر، تیکتاک و یوتیوب) برای جذب مخاطبین بیشتر از الگوریتمهای شخصیسازی محتوا استفاده میکنند. به زبون ساده این وبسایتها محتوایی رو به کاربر نشون میدن که کاربر بپسنده! مثلا اگه در یوتیوب ویدئوی مربوط به گربهها رو لایک کنید، ویدئوهای بیشتری از گربهها به شما نمایش داده میشه و اگر این روند رو ادامه بدین تمام یوتیوب شما پر میشه از گربهها. شاید مثال گربه چندان خطرناک به نظر نرسه، اما اگه ویدئوهای مربوط به نژادپرستی رو هم لایک کنیم همین اتفاق میوفته.
در واقع این رفتار شبکههای اجتماعی حباب فیلتر رو ایجاد میکنه، حالتی که فرد در یک حباب گیر میکنه، تقریبا هیچ محتوایی مخالف با نظرات خودش نمیبینه و هر چی میبینه و میخونه تاییدکنندهی نظراتش هستند! مطمئنا این حالت تشدیدکنندهی خطاهای مغزی فرد هست و نهایتا فرد تبدیل به یک متعصب میشه که نه تنها نظرات خارج از اون حباب رو قابل اعتماد نمیدونه، بلکه اساسا نمیتونه تحملشون کنه.
سیاست مداران سلطهطلب سعی میکنن با دادن دادههای یک سویه به جامعه (خصوصا جوانان) سوگیری تاییدی اونها رو به نفع سیستم حکومتی خودشون تحریک کنن. این نظامها خبرنگاران، نویسندگان و هنرمندان مخالف خودشون رو دستگیر میکنن تا شهروندان هر جا رو نگاه کنن مطالب و محتوای موافق با سیستم رو ببینن. فیلترینگ اینترنت در چین، برخورد با خبرنگاران توسط ترامپ، چاپ بنر ضد یهودی در آلمان نازی و تبلیغ جهاد در کتب درسی عربستان سعودی نمونههای معروفی از پروپاگاندای سیاسی هستند.
این پروپاگاندا خصوصا چون در کنار سوگیری به مرجعیت قرار میگیره میتونه به شدت خطرناک باشه و به صورت جمعی انسانها رو به سمت رفتارهای غیر منطقی هدایت کنه.
برای رفع سوگیری تاییدی باید حواسمون باشه پردازشِ ما تحت تاثیر اعتقادمون قرار نگیره بلکه برعکس، اعتقادات و نظراتمون با تفکر منطقی دچار تغییر بشن؛ برای این هدف چند اقدام میتونه موثر باشه:
همیشه اولین مرحلهی رفع مسئله، شناخت مسئلهست. در بعضی مطالعات (Lilienfeld et al, 2009) ثابت شده که آموزش در خصوص خطاهای شناختی میتونه احتمال بروز این خطاها رو پایین بیاره. ما باید بپذیریم که مغز ما کامل نیست و احتمال داره دچار خطاهای مختلف بشه و همین طور باید تلاش کنیم خطاهای مختلفی که به طور طبیعی مغز انسان درگیرشون میشه رو بشناسیم.
آینه چون نقش تو بنمود راست، خود شکن آیینه شکستن خطاست! ما نه تنها باید تحملمون رو نسبت به نظرات مخالف بالا ببریم بلکه باید با آغوش باز به پیشواز کسانی بریم که نظرشون نقطه مقابل نظرات ماست؛ این نظرات مخالف هستند که میتونن نقاط ضعف ما و اعتقاداتمون رو بهمون نشون بدن.
از درون زنگ تعصب بزدای، بر خرد راه تامل بگشای! همواره باید از تعصب دوری کنیم، هر کجا احساس کردیم در مورد موضوع خاصی بیش از حد مطمئن هستیم باید برگردیم و به خودمون شک کنیم، باید با ذرهبین شک تفکراتمونو زیر و رو کنیم و به دنبال باگهای احتمالی و مثالهای نقض بگردیم.
Credits: Andrea Lythgoe from Understanding research
برای توضیحات تخصصیتر در مورد سوگیری شناختی، به فصل ۱۳ از کتاب Science Exposed نوشته شده توسط Liana Shallenberg رجوع کنید. {لینک}
برای توضیحات در خصوص علل شکلگیری این خطای شناختی در مغز انسان، به مقاله «What Is the Function of Confirmation Bias?» نوشته شده توسط Uwe Peters رجوع کنید. {لینک}
علاوه بر منابع معرفی شده در بخش مطالعه بیشتر، در نگارش این مطلب از منابع زیر نیز استفاده شدهاست:
این مطلب یک برگردان از انگلیسی به فارسی است.
عنوان اصلی مطلب: Guerilla open access manifesto
نویسنده: آرون شوارتز (Aaron Swartz)
مترجم: متین غلامی
متن اصلی بیانیه: {لینک}
دانلود: {دانلود PDF بیانیه دسترسی آزاد چریکی}
اطلاعات قدرت است. اما همچون همهی انواع قدرت، برخی میخواهند آن را منحصر به خودشان داشته باشند. تمام موروثات علمی و فرهنگی جهان که طی قرنها در کتب یا ژورنالها منتشر شدهاست توسط تعداد انگشتشماری شرکت خصوصی دیجیتالیزه و محصور میشود. میخواهید مقالات دربردارندهی معروفترین کشفیات علمی را بخوانید؟ میبایست به ناشرانی همچون الزویر مبالغ هنگفتی بپردازید.
برخی در تلاشند این وضعیت را تغییر دهند. جنبش دسترسی آزاد برای اطمینان از اینکه دانشمندان از حق نشر آثار خودشان محروم نشوند و اینکه آثارشان در اینترنت منتشر شود تا در دسترس همگان باشد شجاعانه جنگیدهاست. اما در بهترین حالت این تلاش منحصر به آثاری میشود که از این پس منتشر شوند. همه چیز پیش از این از دست رفتهاست.
چه بهای سنگینی! دانشگاهیان را مجبور کنند برای مطالعهی آثار همکارانشان هزینه پرداخت کنند؟ همهی کتابخانهها را اسکن کنند اما فقط به کارکنان گوگل اجازهی مطالعه بدهند؟ مقالات علمی را در اختیار آنهایی که در برترین دانشگاهها هستند قرار دهند اما از کودکانِ جهان جنوب سلب کنند؟ این رفتار ظالمانه و غیر قابل قبول است.
بسیاری میگویند: «قبول دارم، ولی چه کاری میتونیم بکنیم؟ اون شرکتها صاحب حق نشر هستن، کلی پول از فروش دسترسی در میارن و کارشون کاملا قانونیه، ما نمیتونیم هیچ کاری بکنیم.» اما کارهایی هست که از دست ما بربیاید، کارهایی که از پیش انجام میشود: ما میتوانیم مبارزه کنیم.
شما دانشجویان، کتابداران و دانشمندانی که به این منابع دسترسی دارید یک امتیاز دارید. شما بر سفرهای از دانش نشستهاید که سایرین محروماند. اما شما مجبور نیستید (و از نظر اخلاقی نباید) این امتیاز را فقط برای خود نگه دارید. شما وظیفه دارید این دسترسی را با سایر جهانیان به اشتراک بگذارید. از طریق اشتراک رمز عبور با همکاران یا دانلود محتوای مورد درخواست دیگران.
آنهایی که محروم ماندهاند ساکت ننشستهاند، در این حال شما از حفرات گذشتهاید و از نردهها پریدهاید تا دانشِ محصور به دست ناشران را آزاد کنید و با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
اما این امور در تاریکی و خفا انجام میشود. اسمش را سرقت یا دزدی دریایی گذاشتهاند تو گویی اشتراک گذاری دانش از نظر اخلاقی همارز با سرقت کشتی و کُشتن خدمه است. اما اشتراک گذاری غیر اخلاقی نیست که التزام اخلاقی است. فقط آنهایی که از حرص کور شدهاند به یک دوست اجازه نمیدهند کپی بگیرد.
شرکتهای بزرگ، البته که با حرص کور شدهاند. قوانین حاکم بر آن شرکتها آنها را ملتزم میکند، سهامدارانشان به سود کمتر راضی نیستند. و سیاستمدارانی که خریدهاند پشتشان هستند، قوانینی تصویب میکنند که قدرت مطلق به آنها بدهد دسترسیها را کنترل کنند.
هیچ عدالتی در پیروی از قوانین ناعادلانه وجود ندارد. زمانش رسیده از سایه خارج شویم، به رسم دیرینهی نافرمانی مدنی روی آوریم و مخالفتمان با این سرقت از فرهنگ عمومی را اعلام کنیم.
باید اطلاعات را تهیه کنیم، هر جایی که ذخیره شدهاند، کپی کنیم و با بقیهی جهان به اشتراک بگذاریم. باید آنچه که خارج از حق نشر عمومی است را گرفته و به آرشیو اضافه کنیم. باید دیتابیسهای محرمانه را بخریم و در اینترنت آپلود کنیم. باید مجلات علمی را دانلود کرده و در شبکههای اشتراکگذاری فایل آپلود کنیم. ما باید در مبارزه چریکی دسترسی آزاد بجنگیم.
با تعداد کافی از ما در سراسر جهان، نه تنها پیامی قوی در مخالفت با شخصی سازی دانش مخابره، بلکه آن را به یک خاطره تبدیل خواهیم کرد. به ما میپیوندید؟
آرون شوارتز
ژولای ۲۰۰۸، اِرِمو، ایتالیا
در این مطلب که بیشتر برای ارجاع خودم در آینده آماده شده شیوهی مدیریت فایلها در ترمینال را تشریح میکنم.
به دلایل مختلفی ممکنه بخوایم از ترمینال به مدیریت فایلها بپردازیم
توضیحات این صفحه به هیچ عنوان کامل نیست :) من فقط نکاتی که به نظرم کاربردی بودن رو اینجا گفتم.
قاعدتا اولین دستور ls
هست برای فهرست کردن فایلهای موجود. برای نمایش توضیحات این دستور، ls --help
رو وارد میکنیم اما آرگیومنتهای پرکاربرد اینها هستن:
آرگیومنت | توضیحات |
-l |
نمایش هر فایل در یک خط با توضیحات اضافه شامل نوع فایل، دسترسیها، اندازه فایلها و زمان آخرین ویرایش |
-F |
نمایش / در انتهای نام دایرکتوریها |
-S |
مرتب سازی بر اساس اندازه فایل از بزرگترین به کوچکترین |
-r |
برعکس کردن ترتیب فایلها |
-lh |
نمایش سایز فایلها در فرمت قابل خوانش (مگابایت، گیگابایت و...) |
-a |
نمایش فایلها و دایرکتوریهای مخفی (که نامشان با . شروع میشود) |
-R |
نمایش فایلهای موجود در سابدایرکتوریها |
معمولا دستور زیر یه خروجی مناسب و کاربردی بهم میده:
ls -lha
اما بر فرض محال، در شرایط خاص اگه عجله داشته باشم و بخوام یه لیست کامل از تمام محتویات یه دایرکتوری خاص دربیارم این دستور رو اجرا میکنم:
ls -lharFRS > ~/list.txt
برای تغییر دایرکتوری از cd استفاده میکنیم :) توضیحات خاصی نداره!
cd
به تنهایی ما رو به user home directory منتقل میکنهcd ~
هم باز ما رو به user home directory هدایت میکنه اما اگه بعد از ~ یه یوزرنیم وارد کنیم به home directory مربوط به همون کاربر منتقل میشیمcd -
ما رو به آخرین دایرکتوری برمیگردونه! مثلا اگه در /home/usr/Downloads
باشیم بعد دستور cd ~/Music
رو بزنیم به /home/usr/Music
منتقل میشیم و حالا با cd -
به /home/usr/Downloads
برمیگردیم.در استفاده از این دستور مراقب باشید، مثلا find ~ -delete
میتونه همهی فایلهای شخصی رو حذف کنه!
کلیت دستور find به این شکله:
find [options] [path] [expression]
که در options
تعریف میکنیم چه رفتاری با پیوندهای نمادین (symbolic links) داشته باشه؟ بعد در path
تعریف میکنیم که جستجو رو باید از کجا شروع کنه؟ و نهایتا در expression
تعریف میکنیم که دنبال چه چیزی بگرده و باهاش چه کار کنه؟
البته این کلیت دستور هست و این بخشها الزامی نیستند، حالا توضیحات تفصیلیتر:
در بخش options
در این بخش رفتار مطلوب در مقابل symbolic links رو تعریف میکنیم.
-P |
حالت پیشفرض: پیوندهای نمادین را دنبال نکرده و اطلاعات مربوط به خودِ پیوند مرجع میشود. |
-L |
همواره پیوند نمادین را دنبال کرده و همچنین اطلاعات مربوط به مقصد پیوند مورد ارجاع قرار گیرد. |
-H |
پیوند نمادین را دنبال نمیکند اما برای دستورات CLI، اطلاعات مقصد پیوند مرجع خواهند بود. |
-D |
چاپ موارد مربوط به دیباگ برنامهی find |
در بخش expression
عمده دستکاریهای ما در این بخش هستند! اینجا تعریف میکنیم دنبال چه فایلی میگردیم یا چه بلایی میخوایم سرش بیاریم :)
نکته: هر کجا از عدد در دستور استفاده کنیم میتونیم +
یا -
قبل از عدد بیاریم که به معنای بیشتر یا کمتر از اون عدد خواهد بود.
|
جستجو بر اساس نام یا پسوند با حساسیت به حروف کوچک و بزرگ |
|
جستجو بر اساس نام یا پسوند بدون حساسیت به حروف کوچک و بزرگ |
find ~ -name name.txt find ~ -iname name.txt find ./ -name "*name*" find ./ -iname "*name*" find ./ -name "*.ext" find ./ -iname "*.ext"
|
جستجو بر اساس سایز |
ما میتونیم برای سایز واحد تعریف کنیم: c
برای بایت؛ k
برای کیلوبایت؛ M
برای مگابایت و G
برای گیگابایت.
تمام فایلهایی که دقیقا ۱ گیگابایت حجم دارند | find -type f -size 1G |
فایلهایی با پسوند txt که بیش از ۵۰ کیلوبایت حجم دارند |
find -type f -name '*.txt' -size +50k |
فایلهایی با حجم بین ۵ تا ۱۵ مگابایت در دانلودها | find ~/Downloads -type f -size +5M -size -15M |
|
حذف فایلهای یافت شده! |
دقت کنید که چون find
از چپ به راست اجرا میشه -delete
رو همیشه در انتها قرار بدین.
حذف فایلها و دایرکتوریهای خالی | find ~ -empty -delete |
حذف تمام فایلها در پوشه دانلودها و نه سابدایرکتوریها | find ~/Downloads -type f -maxdepth 0 -delete |
حذف هر فایلی با نام test.txt در دانلودها و سابدایرکتوریها | find ~/Downloads name test.txt -delete |
ما میتونیم از find بخوایم هر دستوری (خارج از تعریفات خود برنامه) روی فایلهای یافت شده اجرا کنه:
-exec command {} \; |
اجرای command روی فایلها و دایرکتوریهای یافت شده بدون کسب اجازه |
-ok command {} \; |
اجرای command روی فایلها و دایرکتوریهای یافت شده با کسب اجازه |
پیشنهاد میکنم همیشه قبل از اجرای هر دستوری روی فایلها اول یه بار دستور ls رو اجرا کنید تا لیستی از فایلهایی که قراره تغییر کنن ببینید و احتمال اشتباه کمتر بشه:
find -exec ls {} \;
چند مثال تکمیلی:
تغییر مجوز دسترسی به تمام فایلهای .php
در دایرکتوری /var/www
و سابدایرکتوریها:
find /var/www -iname '*.php' -exec chmod 664 {} \;
جابجا کردن تمام فایلهای .PDF
از دایرکتوری دانلودها (و نه سابدایرکتوریها) به /home/PDFs
:
find ~/Downloads -iname '*.pdf' -exec mv {} /home/PDFs/ \;
حذف فایلهای خالی با دستور rm
:
find ~ -type f -empty -ok rm {} \;
حذف فایلهای با حجم بالاتر از ۲ گیگابایت با کسب اجازه:
find ~ -type f -size +2G -ok rm{} \;
یافتن تمام فایلها به جز فایلهای .png در دانلودها و ذخیره سازی نتیجه در یک فایل txt:
find ~/Downloads -type f -not -iname '*.png' > ~/myfile.txt find ~/Downloads -type f -not -iname '*.png' -fls ~/myfile.txt
برای باز کردن یک فایل خاص در ترمینال از دستور xdg-open
استفاده میکنیم؛ این دستور فایل رو با برنامه پیشفرض باز میکنه، در صورتی که برنامه پیشفرض تعریف نشده باشه ارور میده و در صورتی که به جای آدرس فایل، آدرس وبسایت وارد کنیم، اونو با مرورگر پیشفرض باز میکنه.
xdg-open '~/Downloads/file.txt' => text editor xdg-open 'https://matinu.ir' => Browser
پینوشت: دست به نوشتن یاری ندهد و دل را خموشی خوش ننشیند. به رسم «گهی زین به پشت و گهی پشت به زین» چندی دست در آتش و دل خرسند و اندیشه آشفته داشتم و گاهی نیز دست گزان و اندیشه هراسان دل افگاریدم. سیب من گویا چرخی دگر زده و نوبت آن رسیده که کیسهی دل گشوده چون فسونکاران بیمکان رسوایی را به آغوش کشم. نه شکیبِ گفت و شنود بیپایانِ پرگو مردمان دارم و نه توانم به همچشمی پوزه جنبم. چه همان به که کنم هر چه خود پسندم؛ که خودپسندم :)